بی همتا

بی همتا

از لاله زار که می گذرم
زخمی تر از ترانه ام
تشنه محکومیت یه حکم عاشقانه ام
از لاله زار که می گذرم حسرت گوله با منه
وقتی که دست تو می خواد تیر خلاص بزنه
رفاقت خشم تو با ماشه منتظر میگه
دستهای بیصدای ما نمیرسن به همدیگه
فاصله بین من و تو همین گلوله بود وبس
منو بزن که خسته ام از زنده بودن تو قفس
لاله زار کاش میتونستیم تا ابد با تو بمونیم
تو بهارستان دوباره شعر بیداری بخونیم
نا رفیقانه ورق خورد دفتر گذشته ها
قد کشیدیم توی بن بست با هم اما تک و تنها
از لاله زار که می گذرم می رسه سال ما شدن
سال نفس تنگی عشق
سال زمین خوردن من
از لاله زار که می گذرم
زخمای کهنه وا میشن دوباره
کوچه ها پر از مردم همصدا میشن
دوباره بوی نفت و خون
دوباره تابستون داغ
میتنگ های تک نفره
دوباره سایه چماق
وقتی همه بادبادکها بنده حزب باد شدن
عربده های مرده باد
یکشبه زنده باد شدن
ما توی پستوی عطش فیلم رهایی میدیدیم
توی تاتر زندگی گریه امونو میدزدیم
لاله زار کاش می تونستیم

نوشته شده در شنبه 22 بهمن 1398برچسب:زخمی,شعر,تنهایی,زخم کهنه,بی همتا زخمی شده,دل زخمی,قلب زخمی,زخم خنجر,زخم گذشته,زخم خاطرات,ساعت 13:53 توسط علی مرادی | |

Design By : Mihantheme